شیر ها
شیر (گربهسان)
شیر | |
---|---|
![]() | |
نر | |
![]() | |
ماده (ماده شیر) | |
وضعیت بقا | |
طبقهبندی علمی | |
فرمانرو: | جانوران |
شاخه: | طنابداران |
رده: | پستانداران |
راسته: | گوشتخواران |
تیره: | گربهسانان |
سرده: | پلنگمانندها |
گونه: | P. leo |
نام علمی | |
Panthera leo (لینه، ۱۷۵۸) | |
![]() | |
گستره پراکندگی شیرها در آفریقا (به رنگ سبز) | |
مترادفها | |
Felis leo |
شیر (نام علمی: Panthera leo) پستانداری گوشتخوار از سردهٔ پلنگمانندهای خانوادهٔ گربهسانان است. با بدنی بزرگ که وزنش در میان نرها گاه به ٢۵٠ کیلوگرم میرسد؛ این جانور نیرومند دومین عضو بزرگجثهٔ سردهٔ خود پس از ببر است. شیر به خاطر بدن بزرگ و هیبت و چالاکیش در هنگام شکار لقب «سلطان جنگل» را به خود گرفته؛ اگرچه بیشتر در مناطق ساوانایی آفریقا زندگی میکند و تنها تعداد کمی از آن در جنگل گیر در هندوستان یافت میشوند. آنها طعمههای گوناگونی را بهعنوان خوراک اختیار میکنند که شامل بیشتر جفتسمان بومی آفریقا و بهندرت جانداران بزرگی چون فیل و زرافهمیشوند.
با آنکه در گذشته شیرها در آفریقا، خاورمیانه، و جنوب آسیا (از جمله ایران) به فراوانی یافت میشدند، امروزه تعداد محدودی از آنها در آفریقا و آسیا باقی ماندهاند که جمعیتشان به سوی کمتر شدن پیش میرود. در حال حاضر اتحادیه بینالمللی حفاظت از محیط زیست وضعیت بقای گونهٔ شیر را در حالتآسیبپذیر طبقهبندی کردهاست.[۱]
شیرها ساختار اجتماعی مشخصی دارند که بر پایهٔ تشکیل گروهی به سرپرستی یک تا سه نر و تعدادی ماده به همراه تولههایشان است. آنها به صورت گروهی به شکار میروند و شکارکردن بیشتر بر دوش شیرهای ماده است. با آنکه شیرهای نر شکار نمیکنند اما وظیفهٔ محافظت از گروه و قلمرو آن را بر دوش دارند؛ ناحیهای که میتواند تا ۲۶۰ کیلومتر مربع را پوشش دهد.
به این جانور با ابهت از دیرباز تا کنون در فرهنگ و ادبیات ملل گوناگون جهان توجه شده است. نگارههای غار در لاسکو فرانسه نخستین نقاشیهای یافت شده از شیر در جهانند که مربوط به ۱۷٬۰۰۰ سال پیش هستند. به عنوان نمادی از پادشاهی و قدرت در طبیعت، تصویر شیر از دیرباز در فرهنگ ایرانینمایندهٔ شاهنشاهی بوده و اشاره به آن در طول تاریخ از سنگنگارههای تخت جمشید تا پرچم ایران و خاندان شاهنشاهی پهلوی دیده میشود.
محتویات
[نهفتن]فرگشت و ردهبندی[ویرایش]
شیر گونهای از سردهٔ پلنگمانندها است و خویشاوندان نزدیکش دیگر گونههای این سرده چون ببر، پلنگ، و یوزپلنگ هستند. به احتمال زیاد سردهٔ پلنگیان در آسیا فرگشت یافت ولی ریشههای دقیق آن نامشخص هستند.[۲] شواهد سنگوارهای نشان میدهند که این سرده میبایست میان ۲ تا ۳٫۸ میلیون سال پیش بر روی زمین پا گذاشته باشد.[۳] شیر خود میان ۱ میلیون تا ۸۰۰٬۰۰۰ سال پیش در آفریقا فرگشت یافت و در زیستگاههای نیمکره شمالیپراکنده شد.[۴]
کهنترین سنگوارههای یافت شدهٔ شیر در اروپا مربوط به ۷۰۰٬۰۰۰ سال پیش هستند که مربوط به زیرگونه Panthera leo fossilis در ایسرنیا، ایتالیامیشوند. شیرهای غارنشین (Panthera leo spelaea) بازماندگان این گونه شیر هستند که ۳۰۰٬۰۰۰ سال پیش ظاهر شدند.[۵] شیرهای شمال اوراسیادر پایان واپسین دورهٔ یخبندان زمین نزدیک به ۱۰٬۰۰۰ سال پیش منقرض شدند.[۶] شیرهای اروپا در دورهٔ پلیستوسن بالایی[پانویس ۱] نه تنها در اوراسیا حضور داشتند که به آمریکای شمالی راه پیدا کردند و در جنوب تا پرو پراکنده شدند.[۷]
بررسیهای تازه انجام گرفته و منتشر شده در سال ۲۰۱۴ میلادی نشان دادهاند که نیاکان شیرهای امروزی حدود ۱۲۴ هزار سال پیش زندگی میکردند. گونه امروزی شیر (Panthera leo) نخست در شرق و جنوب آفریقا ظاهر شد. در اواخر دوران پلیستوسن شیرهای ساکن جنوب و یا شرق قاره آفریقا با گذر زمان از بقیه جدا شده و روند تغییر خود به نسبت شیرهای ساکن شمال و غرب آفریقا را آغاز کردند. وجود دو رودخانهٔ بزرگ نیل و نیجر باعث شد که این دو گروه از شیرها از هم دور بمانند. Panthera leo در حدود ۲۱ هزار سال پیش به خارج از قاره آفریقا پا گذاشت و در نهایت به شبهقاره هند رسیدند. حدود ۵ هزار سال پیش نیز گروه دیگری از شیرها از آفریقا مهاجرت کرده و به ایران رسیدند. این نسل از شیرها امروزه منقرض شدهاند.[۸]
زیرگونهها[ویرایش]
به صورت سنتی میتوان گفت که ۱۲ زیرگونهٔ معاصر شیر شناسایی شدهاند که با هم در ظاهر یال، اندازهٔ بدن، و گسترهٔ پراکندگی تفاوت دارند. با این حال همهٔ این زیرگونهها، زیرگونهٔ واقعی نیستند چرا که گاه تغییرات در ظاهر آنچنان کماهمیت و ناچیز بودهاند که صرفاً نشاندهندهٔ تنوع فراوان در ظاهر شیرهای مختلف هستند. از این رو امروزه تنها ۸ زیرگونه پذیرفته شدهاند[۶] که از میان آنها نیزشیر دماغه (Panthera leo melanochaita) به احتمالی یک زیرگونهٔ واقعی نیست.[۹]
معاصر[ویرایش]
هشت زیرگونهٔ شناساییشدهٔ معاصر (مربوط به دوران هولوسین) به ترتیب زیر هستند:
- شیر ایرانی (P. l. persica) که به نامهای شیر آسیایی، جنوب آسیا، و هندی نیز شناخته میشود،[پانویس ۲] روزگاری در گسترهٔ وسیعی که ازترکیه آغاز میشد، جنوب غرب آسیا را در بر میگرفت، و به سرزمینهای شبهقاره هند (پاکستان، هند، و بنگلادش امروزی) کشیده میشد، زندگی میکرد. گلههای گستردهٔ این جانور و عادتشان به فعالیت در روز، شکار آنها را آسان کرد و جمعیتهای محلی آن در بیشتر مناطقی که پیشتر یافت میشدند، از میان رفتند. امروزه تنها نزدیک به ۴۰۰ عدد از آنها در جنگل گیر در هندوستان زندگی میکنند.[۱۰] بررسیهای ژنتیکی نشان میدهند که اجداد این شیرها میان ۷۴ تا ۲۰۳ هزار سال پیش از اجداد شیرهای آفریقایی امروزین جدا شدند.[۶]
- شیر بربری (P. l. leo) که در نواحی کوههای اطلس در مراکش و مصر یافت میشد و امروزه نسلش در حیات وحش منقرض شدهاست. واپسین شیر بربری در حیات وحش در سال ۱۹۲۲ در مراکش کشته شد.[۱۱] این شیر یکی از بزرگجثهترین زیرگونههای شیر بود و بر پایهٔ گزارشها طول بدنش ۳ تا ۳٫۳ متر و وزنش بالغ بر ۲۰۰ کیلوگرم در نرها بود. به نظر میآید که این زیرگونه بیشتر به شیرهای آسیایی نزدیک بود تا شیرهای آفریقا. تعدادی شیر در اسارت وجود دارند که به زیرگونهٔ بربری نسبت داده میشوند،[۱۲] به ویژه آنکه ۹۰ شیر از مجموعهٔ شخصی پادشاه مراکش در باغ وحش رباط باقی ماندهاند.[۱۳]
- شیر غرب آفریقا (P. l. senegalensis) در مناطق غرب آفریقا، از سنگال تا جمهوری آفریقای مرکزی یافت میشود.
- شیر شمالشرقی کنگو (P. l. azandica) در مناطق شمال و شمالشرقی کشور کنگو یافت میشود.
- شیر شرق آفریقا (P. l. nubica) که به نام شیر ماسای شناخته میشود در شرق آفریقا، از اتیوپی و کنیا تا تانزانیا و موزامبیک یافت میشود.
- شیر جنوبغربی آفریقا یا شیر کاتانگا (P. l. bleyenberghi) در جنوبغربی قارهٔ آفریقا و کشورهای نامیبیا، بوتسوانا، آنگولا، کنگو، زامبیا، و زیمبابوه زندگی میکند.[۱۴]
- شیر جنوبشرقی آفریقا (P. l. krugeri) که به نام شیر ترانسفال خوانده میشود، در استان ترانسفال در جمهوری آفریقای جنوبی که پارک ملی کروگر را نیز در بر میگیرد، یافت میشود.[۱۴]
- شیر دماغه (P. l. melanochaita) در حوالی سال ۱۸۶۰ میلادی منقرض شد. نتایج آزمایشهای دیانای میتوکندریایی این جانور را یک زیرگونهٔ مستقل از شیر به حساب نمیآورند. به نظر میآید که شیرهای دماغه تنها جمعیتهای محلی گونهٔ P. l. krugeri ساکن در نواحی انتهایی جنوبی آفریقا بودهاند.[۹] این جانور نخستین زیرگونهٔ شیر بود که در دوران معاصر منقرض شد.[۱۵]
پلیستوسن[ویرایش]
چندین گونه شیر در دورهٔ پلیستوسن زندگی میکردند که ویژگیهای مشترکی از جمله فقدان یال در نرها داشتند.[۱۶] چند زیرگونه منقرض شده از شیر در دورههای پیشاتاریخی به شرح زیر هستند:
- شیر غارنشین اروپایی دورهٔ میانی پلیستوسن (P. l. fossilis) یا شیر موسباخ نزدیک ۵۰۰٬۰۰۰ سال پیش در اروپا زندگی میکرد. سنگوارهٔ این جانور در آلمان و ایتالیا پیدا شدهاست. جثهٔ این شیر بزرگتر از شیرهای آفریقایی بوده و به اندازهٔ جثهٔ شیرهای غارنشین آمریکایی میرسیدهاست.[۶]
- شیر غارنشین (Panthera leo spelaea) که به آن شیر غارنشین اروپایی، شیر غارنشین اوراسیایی، و شیر غارنشین اروپایی پلیستوسن نیز گفته میشود، در میان ۳۰۰ تا ۱۰ هزار سال پیش در اوراسیا زندگی میکرد.[۶] این شیر بازماندهٔ شیر موسباخ است؛ با آنکه جثهٔ شیرهای موسباخ ۲۵ درصد بزرگتر از شیرهای کنونی بود، با گذر زمان اندازهٔ این جثه کوچکتر شد تا آنکه در شیر غارنشین به ۸ تا ۱۰ درصد بیشتر از جثه شیرهای کنونی رسید.[۱۷] این زیرگونه بیشتر از روی نقاشیهای غار مربوط به دوران پارینهسنگی در اروپا، کندهکاری بر عاج، و تصاویر روی کوزهها شناخته شدهاست.[۱۸] این تصاویر نشان میدهند که این جانور گوشهای برآمده، دم منگولهوار، و به احتمالی خطوط محوی همانند خطوط بدن ببر بر روی تن داشته. با آنکه باور بر این است که این شیر بییال بوده، تصاویر نشان میدهند که حداقل بعضی از نرهای این گونه یال مختصری دور گردن خود داشتهاند.[۱۶]
- شیر آمریکایی یا شیر غارنشین آمریکایی (P. l. atrox) در ۱۰٬۰۰۰ سال پیش در دورهٔ پلیستوسن از کانادا در آمریکای شمالی تا پرو در آمریکای جنوبیبه فراوانی یافت میشد. این زیرگونه ارتباط نزدیکی با P. l. spelaea داشته و به احتمال زیاد از جدا شدن گروهی از P. l. spelaeaها در ۳۴۰٬۰۰۰ سال پیش پدید آمدند.[۱۹] به عنوان یکی از بزرگترین گونههای شیر که بر زمین زندگی میکردند، طول این شیرها میان ۱٫۶ تا ۲٫۵ متر بود و وزنشان به ۵۲۰–۳۴۰ کیلوگرم میرسیده؛ وزنی دو برابر وزن شیرهای کنونی و قابل قیاس با بزرگترین خرسهایی که تاکنون زیستهاند.[۲۰]
مورد ابهام[ویرایش]
- شیر یونگی (P. l. youngi) نزدیک ۳۵۰٬۰۰۰ هزار سال پیش در مناطق شمالشرقی چین زندگی میکرد. رابطهٔ این زیرگونه با شیرهای کنونی نامشخص است و احتمال دارد که این شیر گونهای جدا باشد.[۲۱]
- شیر سریلانکا (P. l. sinhaleyus) که به نظر میرسد نزدیک به ۳۹٬۰۰۰ سال پیش منقرض شده باشد. این جانور تنها از روی دو دندان پیدا شده در کوروویتا شناخته شده و در سال ۱۹۳۹ طبقهبندی شد.[۲۲]
- شیر غارنشین برینگی (P. l. vereshchagini) در یاقوتستان، روسیه، آلاسکا، ایالات متحده آمریکا، و منطقهٔ یوکان در کانادا زندگی میکرد و به دلایل ریختشناسانه به عنوان زیرگونهای جدا از P. l. spelaea شناخته شده. با این حال بررسیهای دیانای میتوکندریایی انجام شده بر روی سنگوارههای این شیرهای غارنشین در اروپا و آلاسکا فرقی میان آنها نشان نمیدهند.[۱۹]
- شیر اروپایی (P. l. europaea) که به احتمالی با یکی از دو شیر آسیایی Panthera leo persica و غارنشین Panthera leo spelea همسان بوده، در سال ۱۰۰ پیش از میلاد مسیح در اروپا به دلیل شکار و از میان رفتن قلمرو منقرض شد. این شیر ساکن بالکان، شبهجزیره ایتالیا، جنوب فرانسه، و شبهجزیره ایبری بودهاست. شکار کردن شیر اروپایی از علایق ویژهٔ مردمان روم باستان و یونان باستان بودهاست.
- ماروزی یا شیر خالدار (P. l. maculatus) نوعی شیر بوده که گاه گمان میرود زیرگونهای مستقل بودهاست ولی شاید شیری عادی در جوانی خود بوده که هنوز خالهای کودکی بر روی بدن آشکار هستند. این گونه تا سال ۱۹۳۱ منقرض شده بوده. پلنشیر دو رگه نیز به صورت طبیعی بر روی بدن خود چنین خالهایی دارد.
دورگهها[ویرایش]
شیرها به توانایی تولید مثل با ببرها (اغلب با ببر سیبری و بنگال) شناخته شدهاند. حاصل این درآمیختنها دو گونهٔ دورگه، شیببر و ببشیر هستند که نخستی از آمیزش شیر نر با ببر ماده و دومی از آمیزش شیر ماده با ببر نر پدید میآیند. شیرها با پلنگ نیز میآمیزند و حاصل آن پلنشیر است. دورگهٔ شیر و جگوار را جگشیر مینامند.[۲۳] امروزه به دلیل تاکید بر اهمیت نگهداری از گونهها و زیرگونه، دورگهسازی از شیرها توصیه نمیشود، با این حال هنوز در چین مراکز و باغوحشهای خصوصی اقدام به این کار میکنند.
ژن رشد در شیببرها از ببر ماده منتقل نمیشود و این شیر نر است که ژن رشد خود را به فرزند منتقل میکند. نتیجه آن میشود که شیببرها سریعتر از هر یک از والدینشان بزرگ میشوند. آنها ویژگیهای ظاهری و رفتاری هر دو پدر و مادر خود را به ارث میبرند؛ برای نمونه خالها و رگههایی بر روی پوستی به رنگ بدن شیر. شیببرهای نر توانایی باروری ندارند ولی مادهها بارورپذیر هستند. احتمال آنکه نرها یال داشته باشند ۵۰ درصد است ولی حتی اگر یال در بیاورند اندازهٔ متوسطی خواهد داشت. طول بدن شیببرها میان ۳ تا ۳٫۷ متر و وزنشان میان ۳۶۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم یا بیشتر است. ببشیرِ کمتر مرسوم، حاصل آمیزش ببر نر و شیر ماده است. به دلیل اثرات متقابل وراثتی، اندازهٔ ببشیرها کوچکتر از مادر و پدرشان است.[۲۴]
نام دورگه | ![]() |
![]() |
---|---|---|
شیببر | شیر | مادهببر |
ببشیر | ببر | مادهشیر |
شیگوار | شیر | جگوار ماده |
جگشیر | جگوار | مادهشیر |
شیرنگ | شیر | پلنگ ماده |
پلنشیر | پلنگ | مادهشیر |
توصیف ظاهری[ویرایش]
شیر بلندقامتترین گربهسان است و ارتفاع شانهاش ۱۴ سانتیمتر از ببر بلندتر است. پس از ببر، شیر دومین گربهسان بزرگجثه موجود از لحاظ اندازه و وزن است.[۲۵] جمجمه شیر همانندی بسیاری به ببر دارد ولی بخش جلویی آن اغلب بسیار صافتر است و دهانههای تنفسی بزرگتری دارد. در بیشتر موارد، اختلاف میان آرواره پایینی دو جانور میتواند تعلق یک جمجمه به هر یک را به سادگی آشکار سازد.[۲۶]
رنگ بدن شیرها از سبز ملایم تا متمایل به زرد، قرمز، یا قهوهای تیره متغیر است. تولهها به همراه خالهایی بر پوستشان به دنیا میآیند که آنها را همانند پلنگ میکند. این خالها با گذر زمان محو میشوند ولی پس از بلوغ نیز نقطههای کمرنگ بر پاها و بخشهای پایینی بدن، به ویژه در مادهشیرها، دیده میشوند.[۲۷]
شیرها تنها اعضای خانواده گربهسانان هستند که دودیسی جنسی آشکار دارند، یعنی آنکه نرها و مادهها به روشنی با هم تفاوت ظاهری دارند.[۲۸]آنها همچنین دارای نقشهای مشخص در گروه هستند. برای نمونه، مادهشیرها که اغلب شکار را انجام میدهند، یال ضخیم نرها را ندارند. رنگ یال نرها از زرد تا سیاه متغیر است و اغلب به همراه پیرتر شدن شیر، تاریکتر میشود.
وزن شیرهای بالغ میان ۲۵۰–۱۵۰ کیلوگرم برای نرها و ۱۸۲–۱۲۰ کیلوگرم برای مادهها است.[۲۹] اندازه بدن شیرها به نسبت محیطی که در آن زندگی میکنند تغییر میکند و برای نمونه، شیرهای جنوب آفریقا در کل نزدیک به ۵ درصد سنگینتر از شیرهای ساکن شرق آفریقا هستند.[۳۰]میانگین وزنی شیر نر ۵۰ درصد بیشتر از میانگین وزنی مادهاست.[۳۱]
طول بدن شیرهای نر میان ۲۵۰–۱۷۰ سانتیمتر و شیرهای ماده ۱۷۵–۱۴۰ سانتیمتر است؛ ارتفاع شانه به ۱۲۳ سانتیمتر در نرها و کمینه ۹۱ سانتیمتر در مادهها میرسد. اندازه طول دم ۱۰۵–۹۰ سانتیمتر در نرها و ۱۰۰–۷۰ سانتیمتر در مادهها است.[۳۲] بزرگجثهترین شیر دیده شده شیری نر با یالهای سیاه بود که نزدیک به ۳،۶ متر طول داشت و در سال ۱۹۷۳ در جنوب آنگولا کشته شد. سنگینوزنترین شیر به دام افتاده نیز شیری آدمخوار با وزن ۳۱۳ کیلوگرم بود که در شرق استان ترانسفال در آفریقای جنوبی کشته شد.[۳۳]شیرهای در اسارت نگهداری شده اغلب جثه بزرگتری نسبت به شیرهای ساکن در حیات وحش دارند. سنگینوزنترین شیر در اسارت وزنی برابر ۳۷۵ کیلوگرم داشت و در دهه ۱۹۷۰ میلادی در باغوحشی در انگلستان نگهداری میشد.[۳۴]
مشخصترین ویژگی مشترک میان هر دو شیر نر و ماده این است که دم در انتهای خود شکلی گلولهوار و پشمی پیدا میکند. در بعضی شیرها این گلوله پشمی، انتهای مهرههای دمی را که اندازهٔ تقریبی ۵ میلیمتر دارد، میپوشاند. شیر تنها گربهسانی است که در انتهای دم خود چنین بخش مشخصی را دارد اما کارایی آن تاکنون مشخص نشدهاست. این گلوله که در هنگام تولد وجود ندارد، در نزدیکی میانهٔ ماه پنجم زندگی رشد میکند و در ۷ ماهگی تشخیصپذیر است.[۳۵]
شیرها قدرت بدنی بهنسبت فراوانی ندارند و دویدن زیاد آنها را خسته میکند. در هنگام دویدن، بیشترین سرعتی که میتوانند به آن دست پیدا کنند ۴۸ تا ۵۹ کیلومتر بر ساعت است.[۳۱]
یال[ویرایش]
یال شیرهای نر در میان گربهسانان منحصر به فرد است و یکی از بارزترین ویژگیهای ظاهری آنها به شمار میرود. وجود این یال کمک میکند که شیر خود را بزرگتر از آنچه هست نشان دهد و به او در نبرد با رقیبانی چون کفتار خالدار، ابهت ببخشد.[۳۶] وجود، عدم وجود، رنگ، و اندازه یال با شرایط وراثتی، بلوغ جنسی، آب و هوا، و تولید تستوسترون در ارتباط است و هرچه این یال سیاهتر باشد، شیر تندرستتر است.[۳۷] مادهها تمایل بیشتری به انتخاب نرهایی با یالهای ضخیمتر و تاریکتر برای جفتگیری دارند.[۳۸] بررسیها در تانزانیا نشان میدهند که یال ضخیمتر و تاریکتر میتواند نشاندهنده افزایش احتمال پیروزی یک نر در نبرد با نرهای دیگر باشد. همچنین نرهای با یال ضخیمتر دوره باروری بیشتری دارند و احتمال زنده ماندن بچههایشان بیشتر است اگرچه در فصلهای گرم سال متحمل سختی میشوند.[۳۹]عوامل محیطی همچون دما در میزان ضخامت و رنگ یال تاثیر دارند.[۳۹] نرهای زیرگونه آسیایی یالهای کمپشتتری نسبت به همنوعان آفریقایی خود دارند.[۴۰]
در پارک ملی پنجاری در بورکینا فاسو، تقریبا همه نرها بییال هستند و یا آنکه یالهای بسیار کمپشت دارند. شیرهای بییال همچنین در سنگال و پارک ملی ساوو درکنیا دیده میشوند. شیرهای پارک ساوو به «بییالی» شناخته شده هستند.[۴۱] میزان رشد یال شیر با تولید هورمون تستوسترون در بدن آن در ارتباط است و به دلیل آنکه تولید این هورمون با خایهها مرتبط است، شیرهایی که اخته میشوند هیچ و یا میزان بسیار کمی یال دارند.[۴۲]
دلایل گوناگونی برای اینکه چرا بعضی شیرها یال ندارند مطرح شدهاند: اینکه احتمال دارد شیرهای بییال زیرگونههایی جدا از شیر باشند و از لحاظ ژنتیکی با دیگر شیرها فرق داشته باشند،[۴۳] و یا آنکه به دلیل «پر هزینه» بودن نگهداری یال برای شیرها، که به قیمت گرمشدن بدن و سختی حمل آن و نیاز به آب بیشتر برای حفظ تعادل دمایی بدن تمام میشود، این بخش به تدریج حذف شدهاست،[۴۴] اینکه کمپشت شدن یال میتواند نشان از زخمیشدن، شرایط محیطی نامطلوب، یا سن بالا باشد،[۴۵] و یا آنکه کمبود یال نه به دلیل کمبود تستوسترون که به دلیل ازدیاد بیش از حد آن در شیرها پدید آمدهاست.[۴۶]
شیرهای سفید[ویرایش]
شیر سفید یک زیرگونه جدا از شیر نیست بلکه یک چندریخت با شرایط ژنتیکی ویژه، لیوسیسم، است که باعث کمرنگ شدن پوست بدن شده و آن را همانند ببر سفید ساخته است. چنین حالت ژنتیکی همانند ملانیسم در پلنگهای سیاه است که در آن رنگ پوست جانور به سیاهی میگراید. با این حال این شیرها زال نیستند و تجمع رنگدانهها در چشمها و پوستشان طبیعی است. شیرهای ترانسفال سفید تاکنون در گوشه و کنار پارک ملی کروگر و مناطق شرقی آفریقای جنوبی دیده شدهاند ولی بیشتر در اسارت است که شیرهای سفید زاییده میشوند چرا که پرورشدهندگان از قصد شیرهایی را به آمیزش با هم ترغیب میکنند که توانایی تولید توله با رنگ سفید داشته باشند. از آنجا که پوست سفید غیرمعمول آنها به دلیل چیرگی یک ژن است، بعضی پرورشدهندگان در آفریقای جنوبی آنها را تولید میکنند تا در مسابقات شکار تروفه مورد استفاده قرار گیرند.[۴۷]
با آنکه شیرهای سفید از لحاظ استتار دچار مشکل هستند، تبعیضی برای آنها در میان دیگر شیرها وجود ندارد و همچون دیگر اعضای یک گله به زندگی ادامه میدهند.[پانویس ۳]
دوره زندگی و زایش[ویرایش]
شیرها زمان و دورهٔ جفتگیری مشخصی ندارند. بیشتر مادهشیرها تا هنگامی که به سن ۴ سالگی برسند یک بار فرزند به دنیا آوردهاند.[۴۸] شیرهای نر تنها در یک زمان یا دوره مشخص از سال جفتگیری نمیکنند و مادهها توانایی جفتگیری چندین باره در سال را دارند.[۴۹] همانند دیگر گربهسانان، اندام تناسلی نرها مهرههایی دارد که به سوی عقب متمایلند. هنگام خروج اندام از مهبل، مهرهها با دیواره آن برخورد میکنند و این میتواند باعث آزادسازی تخمک شود.[۵۰] یک ماده میتواند در طی دوره فحلی (دوره پذیرش جنسی) خود با بیش از یک نر آمیزش کند.[۵۱] در طی این دوره زوجین به صورت میانگین میان بیست تا چهل بار در روز آمیزش میکنند و اغلب از خوردن چشمپوشی میکنند. برای آبستن شدن ماده زوجین به صورت میانگین ۳۰۰ بار نزدیکی میکنند و این کار در طی دورهای ۳ تا ۴ روزه و با میانگین زمانی ۲۰ دقیقه یکبار انجام میشود.[۵۲]
میانگین دوره آبستنی ۱۱۰ روز است،[۴۹] و به زایش ۱ تا ۴ تولهشیر منجر میشود. بچهها در مکانی به نام «لانهٔ شیر» که اغلب یک بیشه، بستری از نی و علف، غار، و یا دیگر مناطق امن و دور از دسترس مهاجمان است، به دنیا آورده میشوند. مادر در هنگامی که کودکان هنوز بیدفاع هستند اغلب خود به شکار میپردازد و کمتر از لانه دور میشود.[۵۳] تولهها در هنگام به دنیا آمدن نابینا هستند و چشمهایشان تا نزدیک یک هفته پس از تولد باز نمیشوند. آنها در این هنگام میان ۱٫۲ تا ۲٫۱ کیلوگرم وزن دارند. آنها تلاش برای راه رفتن را از روز یکم یا دوم آغاز میکنند و تا هفته سوم میتوانند به خوبی راه بروند.[۵۴] مادهشیر فرزندانش را در ماه نخست برای چند بار از لانهای به لانه دیگر جابجا میکند تا جلوی جلب توجه مهاجمان احتمالی را بگیرد. او این کار را با به دندان گرفتن بچهها از گردنشان به گونهای که آسیبی نبینند انجام میدهد.
از آنجا که همزمانی بارداری و زایش در میان مادههای یک گله اهمیت بالایی دارد، مادههایی که توله ندارند گاه قصد جان تولههای تازه به دنیا آمده را میکنند تا به «تنظیم» دوره بارداری ماده مادر بپردازند. در بیشتر مواقع مادر تا پیش از آنکه تولههایش به هفته ششم تا هشتم نرسیدهاند، به گله باز نمیگردد چرا که از کشته شدن تولههایش توسط این گونه مادهها، بیم دارد.[۵۵] با این حال گاهی این بازگشت کمتر طول میکشد، به ویژه اگر مادههای دیگری در گله نیز در همان زمان زایش کرده باشند. برای نمونه، مادهشیرهای یک گله اغلب دوره زایشی خود را به گونهای تنظیم میکنند که بتوانند در بزرگ کردن فرزندان به یکدیگر کمک کنند و از این رو شانس بیشتری برای بقای تولهها پدید آید. تولههای به دنیا آمده نیز بدون تفاوتگذاری، از پستان همهٔ مادهها شیر مینوشند. چنین راهبردی نه تنها باعث افزایش امنیت تولهها میشود که کمک میکند تا آنها همگی شانس یکسانی برای زنده ماندن پیدا کنند و یک اندازه شوند.[۵۶] از این رو دورههای فحلی مادهها نه تنها برای نرها اهمیت دارند که اهمیت بسیار بیشتری برای دیگر مادهها دارند.[۵۷] تولههایی که نتوانند در زمان مشخص به اندازه مناسبی برسند احتمال بالاتری برای گرسنه ماندن به دلیل مغلوب شدن از سوی تولههای بزرگتر خواهند داشت. گرسنه ماندن عامل مرگ ۲۸ درصد تولههای شش ماهه تا یک سالهاست.[۵۸]
جدای از خطر گرسنه ماندن، حمله جانوران وحشی چون شغال، کفتار، پلنگ، عقاب، و مار نیز آنها را تهدید میکند. حتا گاومیشها نیز هنگامی که بوی بدن بچهشیرها به مشامشان میرسد، به سوی آنها حرکت میکنند تا در زیر پا لهشان کنند. از سوی دیگر هنگامی که یک یا بیشتر از یکی از نرهای گله آن را ترک میکند، نر یا نرهای فاتحی که ریاست گله را به دست آوردهاند اغلب تولههای باقیمانده از نرهای پیشین را میکشند و این میتواند به دلیل آن باشد که مادهها تا هنگامی که بچه دارند و از آن مراقبت میکنند، علاقهای به باردار شدن ندارند.[۵۹] در کل، نزدیک به ۸۰ درصد از همه تولهها پیش از رسیدن به سن دو سالگی میمیرند و میتوان دیگر شیرها را عامل اصلی این پدیده به حساب آورد.[۶۰]
هنگامی که تولهها به گله معرفی میشوند اغلب در برابر برخورد با دیگر شیرهای بالغ احساس کمبود اعتماد میکنند. با این حال پس از کوتاهزمانی جای خود را در گروه پیدا میکنند و بیشتر با دیگر تولهها و گاه با بالغها بازی میکنند. مادههایی که خود توله دارند تحمل بیشتری از خود در برابر تولهها نشان میدهند تا دیگر مادههایی که توله ندارند. تحمل نرها البته متفاوت است و بعضی از آنها با صبوری اجازه میدهند تا تولهها با دم یا یالشان بازی کنند، اما بعضی دیگر ممکن است غرش کرده و تولهها را از خود دور کنند. وقتی که گله برای شکار میرود یک یا دو شیر بالغ میمانند و از تولهها نگهداری میکنند ولی زمانی که جانوری شکار میشود یک شیر ماده آنها را به مکان شکار میبرد. تولهها پس از ۸ تا ۱۰ ماهگی میتوانند هنگام شکار همراه مادر خود بروند ولی تجربه اصلی شکار را تا پیش از ۱۸ ماهگی به دست نمیآورند.[۶۱]
از شیر گرفتن تولهها از ماه ششم تا هفتم آغاز میشود. آنها نزدیک به شش ماه از شیر مادر تغذیه میکنند ولی از سهماهگی آغاز به خوردن گوشت میکنند. تولههای نر در سن ۳ سالگی به بلوغ میرسند و در ۴ تا ۵ سالگی میتوانند نرهای گلههای دیگر را به چالش بکشند و جایشان را بگیرند. شیرها در سن ۱۰ تا ۱۵ سالگی شروع به پیر شدن میکنند، این در صورتی است که تا آن هنگام در طول نگهداری از گله و یا درگیری برای تصاحب آن زخم جدی بر نداشته باشند.[۶۲] چنین چیزی امید کوچکی را برای شیرهای نر برای آنکه بچههایی از آن خودشان داشته باشند و شاهد به بلوغ رسیدن آنها شوند بهوجود میآورد. اگر آنها بتوانند به محض رسیدن به فرماندهی گله دست به تولید مثل بزنند، احتمال بیشتری برای آنکه بچههایشان به بلوغ برسند خواهند داشت. مادهشیرها همواره از کودکانشان در برابر شیری که به تازگی به قدرت رسیده و قصد جان تولهها را میکند، دفاع میکنند اما این تلاشها اغلب بیهودهاست و شیر نر غالب همه تولههای زیر دو سال را میکشد. از آنجا که ماده لاغرتر و ضعیفتر است، اتحاد گروهی از آنها در گله برای جلوگیری از کشته شدن فرزاندانشان میتواند به موفقیت راهبرد دفاعیشان کمک کند.[۵۹]
بر خلاف باور همگانی، این تنها نرها نیستند که از گله بیرون انداخته میشوند. با آنکه بیشتر مادهها در گله باقی میمانند، نسل بعدی تولههای ماده گاه ناچار میشوند تا گله را برای تشکیل گروهی از آن خود ترک کنند. زندگی برای این مادهها سخت است و بدون کمک اعضای گروه آنها کمتر میتوانند کودکانشان را به بزرگسالی برسانند.[۶۳]
رفتارهای همجنسگرایانه در هر دو جنس نر و مادهٔ شیرها دیده شدهاست.[۶۴][۶۵]
بیماریها[ویرایش]
گونههای مختلفی از کنه گوشها، گردن، و کشاله ران بیشتر شیرها را آلوده میکنند.[۶۶] از آنجا که شیرها از گوشت جانورانی چون آهو تغذیه میکنند، چندین گونه کرم کدو در رودههای این جانوران شناسایی شده است. شیرهای انگورونگورو در سال ۱۹۶۲ مورد حمله تعداد زیادی پشه اصطبل قرار گرفتند؛ این رویداد باعث شد که بدن شیرها را لکههای خونی فرا بگیرد و لاغر و نحیف شوند. شیرها تلاش بینتیجهای برای گریز از نیش این پشهها میکردند و یا به بالای درختان میرفتند یا به سوراخهای زیرزمینی کفتارها میخزیدند. در نتیجه این اتفاق، بسیاری از آنها کشته شدند یا از منطقه مهاجرت کردند به گونهای که جمعیت شیرهای ساکن از ۷۰ عدد به ۱۵ رسید.[۶۷] شیوعی جدید از این پشهها در سال ۲۰۰۱، تعداد ۶ عدد شیر قربانی گرفت.[۶۸] شیرها، به ویژه در اسارت، میتوانند به بیماریهایی چون ویروس هاری سگسانان (CDV)[پانویس ۴]، ویروس نقص ایمنی گربهسانان (FIV)[پانویس ۵]، و پریتونیتیس واگیردار گربهسانان (FIP)[پانویس ۶] مبتلا شوند.[۶۹] CDV در میان سگهای اهلی و دیگر گوشتخوارسانان شایع است؛ در سال ۱۹۹۴، همهگیری این بیماری در پارک ملی سرنگتی باعث آن شد که بسیاری از شیرها علایمی عصبی همانند حملههای ناگهانی پیدا کنند. در هنگام این همهگیری، تعداد زیادی از شیرها به دلیل سینهپهلو و آنسفالیت تلف شدند.[۷۰] FIV همانند اچآیوی است ولی کمتر دیده شدهاست که شیرها را به صورت مستقیم آلوده کند. با این حال مسوولان باغوحشها آزمایشهای هر از چند گاه یکباری برای تشخیص زودهنگام شیرها در صورت ابتلا به آن انجام میدهند. شیرهای آسیایی و نامیبیایی کمتر به این ویروس آلوده میشوند.[۶۹]
بروز بیماری مشمشه در میان شیرها، به ویژه شیرهای نگهداریشده در باغ وحشها، سابقه داشتهاست.[۷۱] در سال ۱۳۸۹ خورشیدی و در پی بروز مواردی از این بیماری در باغ وحش تهران، مسوولان این باغوحش برای جلوگیری از همهگیری آن اقدام به کشتن ۱۴ شیر ساکن در آن با شلیک گلوله کردند.[۷۲]
رفتار[ویرایش]
شیرها بیشتر وقت خود را به استراحت میگذرانند و نزدیک به ۲۰ ساعت در روز فعالیتی ندارند.[۷۳] با آنکه این جانوران میتوانند در هر زمانی فعال باشند، فعالیت آنها اغلب با پایین رفتن خورشید افزایش مییابد و به معاشرت درونگروهی، پاککردن خود، و تخلیه شکم میپردازند. فعالیتهای متناوب در طول شب و پیش از طلوع خورشید، در هنگامی که احتمال شکار بیشتر است، پیگیری میشوند. آنها در طول روز به طور متوسط ۲ ساعت راه میروند و ۵۰ دقیقه غذا میخورند.[۷۴] میزان فعالیت شیرها نه تنها به بارانی یا خشک بودن فصلها ارتباط مستقیم دارد، که وضعیت ماه و روشنایی نیز بر فعالیتشان تاثیر میگذارد؛ آنها در هنگامهایی چون شبهای با ماه کامل فعالیت زیادی ندارند چرا که نور ماه احتمال شکار موفق را از آنها میگیرد و از این رو ترجیح میدهند به شکار نروند.[۷۵]
ساختار اجتماعی[ویرایش]
شیرها اجتماعیترین گروه گربهسانان هستند؛ گروهی که بیشتر اعضایش ترجیح میدهند به صورت تکی زندگی کنند. این جانوران دو گروه اجتماعی عمده دارند: مقیمها و مهاجران.
مقیمها: مقیمها در گروههایی زندگی میکنند که گله[پانویس ۷] نامیده میشوند.[۷۶] گلهها معمولا از ۵ یا ۶ ماده، تولههایشان از هر دو جنس، و ۱ یا ۲ نر که با مادههای بالغ آمیزش میکنند، تشکیل میشوند.[پانویس ۸] تعداد نرها گاه به ۴ عدد نیز میرسد ولی پس از مدتی کم میشود. تولههای نر پس از رسیدن به بلوغ از گله مادری خود بیرون میشوند.
مهاجران: این گروه گستره بیشتری برای زندگی انتخاب میکنند و به صورت تکی یا دوتایی در حرکتند.[۷۶] جفتشدن گروهی از سوی نرهای بالغی که از گروه مادری خود بیرون انداخته شدهاند معمولتر است. شیرها میتوانند وضعیت زندگی خود را از مهاجر به مقیم و بالعکس تغییر دهند. گاه نرها در طول زندگی نمیتوانند وارد هیچ گلهای شوند. مادههای مهاجر اما برای مقیم شدن مشکل سختتری دارند و آن پذیرفته نشدنشان از سوی مادههای گله مقیم است که جلوی پیوستن آنها به گله را میگیرد. منطقهای که توسط یک گله اشغال میشود اغلب قلمرو خوانده میشود.[۷۶] قلمرو این جانوران میتواند در گستردهترین حالت تا ۲۶۰ کیلومتر مربع را پوشش دهد.[۷۷]
اینکه چرا رفتار اجتماعی به بالاترین شکل خود در میان شیرهای ماده شکل گرفته محل بحث بسیار است. اگرچه بالا رفتن احتمال شکار دلیلی واضح به نظر میآید، در بررسیها کمتر نشانهای از قطعیت آن دیده شده چرا که با آنکه شکار دستهجمعی موفقیت بالاتری دارد، باعث میشود که آن اعضایی از گروه که شکار نمیکنند میزان انرژی دریافتی به ازای هر کس را کم کنند. با این حال بعضی از آن اعضا نقش بزرگکننده تولهها را دارند و این خود باعث بقای گله میشود.[۵۶] اعضای گله اغلب نقش مشخصی در شکار بازی میکنند. آنهایی که به شکار میپردازند باید از تندرستی کامل برخوردار باشند تا بقای گروه تضمین شود، از این رو نخستین کسانی هستند که از گوشت شکار بهره میگیرند. از دیگر دلایل شکلگیری رفتار اجتماعی در شیرها میتوان به انتخاب خویشاوندی (اینکه بهتر است غذا را با یک شیر همخانواده بخش کرد تا شیری غریبه)، نگهداری بهتر از تولهها، محافظت از قلمرو، و تامین فرد در هنگام زخمی شدن یا گرسنگی اشاره کرد.[۷۸][پانویس ۹]
مادهشیرها از آنجا که کوچکتر، چالاکتر، و سریعتر از شیرهای نر هستند، بیشترین شکار را در گله انجام میدهند. آنها همچنین نیازی به حمل یال سنگینی که خود در هنگام شکار باعث ایجاد گرما و خستگی میشود، ندارند. شیرها در هنگام شکار به صورت گروهی برای از پای درآوردن طعمه اقدام میکنند. با این حال اگر پس از شکار شدن طعمه توسط مادهها، نری در نزدیکی طعمه باشد، آن نر اغلب طعمه را به تسلط خود در میآورد. نرها رضایت بیشتری برای تقسیم غذای خود با تولهها دارند تا مادهها ولی به ندرت طعمهای را که خود شکار کردهاند با کسی قسمت میکنند. طعمههای کوچکتر در محل شکار خورده و از این رو در میان شکارچیان تقسیم میشوند؛ طعمههای بزرگتر اما توسط شیر به مکانهای خلوتتر کشیده میشوند. این طعمهها اغلب بیشتر تقسیم میشوند؛[۷۹] اگرچه اعضای گله به طور معمول برای به دست آوردن سهم بیشتر از غذا رفتار پرخاشگرانه نسبت به هم میگیرند.
هر دو جنس نر و ماده از گله در برابر حمله به آن پاسداری میکنند. بعضی شیرها به طور ویژه رهبری دفاع از گله را بر دوش میگیرند در حالی که دیگر شیرها در دفاع شرکت نمیکنند.[۸۰] در یک گله، هر شیر نقشی را بازی میکند و آنهایی که در دفاع نقشی ندارند ارایه خدمات دیگری به گروه را عهدهدار میشوند.[۸۱] نگره دیگر این است که چیزی همانند جایزه برای آن شیرهایی وجود دارد که نقش دفاعی دارند و این از عوامل تعیین رتبه مادهها در گروهاست.[۸۲] در روزهای گرم این احتمال هست که گله به زیر سایهای گرد آید و یک یا دو نر به پاسبانی بپردازند.[۸۳] نر یا نرهای گله باید از موقعیت خود در گروه در برابر نرهایی بیرون از آن که تلاش میکنند با مادههای گله ارتباط برقرار کنند، دفاع کنند. مادهها نیز گروه خانوادگی قویای تشکیل میدهند و اجازه ورود مادههایی بیرون از گله به درون گروه را نمیدهند.[۸۴] عضویت در گروه تنها با تولد یا مرگ مادهشیرها تغییر میکند،[۸۵] اگرچه بعضی مادهها گله را ترک و مهاجرت میکنند.[۸۶] در سوی دیگر اما نرهایی که به سن ۲ تا ۳ سالگی میرسند باید گله را ترک کنند.[۸۶] این مساله برای نرهایی که به سن پیری نیز رسیدهاند درست است و آنها اغلب ناچار میشوند هنگام پیری را به تنهایی سپری کنند؛ چنین چیزی احتمال بیشتر زنده ماندنشان را به شدت کم میکند.[۸۷]
شیرهای نر در ۶ سالگی توانایی بدنی برای به چالش کشیدن شیرهای فرمانده در یک گله را خواهند داشت.[۸۸] اگر آنها بتوانند در این سن یکی از شیرهای فرمانده در یک گله شوند، فرصتی تقریباً ۳ ساله برایشان باقی میماند تا بتوانند هنوز در فرماندهی گله بمانند پیش از آنکه شیرهای نر جوانتری آنها را کنار زنند. به دلیل این فرصت کم، آنها باید اطمینان حاصل کنند که به محض به قدرت رسیدن بیشترین مادههای ممکن را بارور خواهند ساخت. از آنجا که مادهها تا هنگامی که تولههایشان بزرگ نشدهاند علاقهای به باروری نشان نمیدهند، هنگامی یک شیر نر یا گروهی از شیرهای نر جوان با کنار زدن شیرهای فرمانده پیشین به فرماندهی میرسند، تولههای زیر دو سال مادران درون گله را میکشند تا بتوانند با وادار کردن مادهها به بازگشت به دوره فحلی، در نخستین دوره بعدی مادهشیرها با آنها بیامیزند.[۸۹]
با آنکه شیرهای جوانتر همواره در تلاش هستند تا به فرماندهی یک گله برسند و شانس بچهدارشدن پیدا کنند، شیرها بر خلاف گرگها و خدنگها در ساختار اجتماعی خود سلسله مراتب ندارند. هیچ شیری بالاتر از دیگری نیست و نرهای بالغ گله رابطه خوبی با هم دارند چرا که اغلب همگی برادر، پسرعمو، یا همبازی کودکی هستند.[۹۰]
برقراری ارتباط[ویرایش]
شیرها در هنگام استراحت رفتارهای اجتماعی و ارتباطی گوناگونی دارند و حرکات بیانی در آنها بسیار پیشرفتهاست. معمولیترین حرکت ارتباطی در میان آنها مالیدن سرها به هم و لیس زدن یکدیگر است.[۹۱] مالیدن سر شامل نوازش صورت و گردن شیر دیگر میشود و نوعی احترامگذاری و خوشامدگویی است چرا که اغلب هنگامی که یکی از اعضای گله پس از مدتها به گروه بر میگردد و نیز پس از بازگشت یک شیر از نبرد، انجام میشود. نرها بیشتر نرهای دیگر را نوازش میکنند در حالی که مادهها و تولهها به نوازش مادهها میپردازند.[۹۲] لیس زدن نیز اغلب در پی نزدیک کردن سر به طرف مقابل روی میدهد و بیشتر دوسویهاست و طرف دوم لذت خود از این حرکت را ابراز میدارد. سر و گردن معمولترین جاهایی هستند که لیس زده میشوند. به صورت معمولی یک شیر نمیتواند خود این بخشها در بدنش را لیس بزند و تمیز کند.[۹۳]
شیرها دارای حالات چهره و ژستهای بدنی هستند که در ارتباط برقرار کردن آنها نقش دارند.[۹۴] صداهای تولید شده توسط آنان نیز دارای طیف گستردهای است که به نظر میرسد تفاوتها در شدت و زیر و بمی آنها نقش بنیادین در برقراری ارتباط توسط آنان داشته باشند. صدای شیرها شامل دندان قروچه، خر خر، فشفش، سرفه، میومیو، و غرش کردن است. یکی از ویژگیهای شیرها عادتشان به غرش کردن پی در پی است. این غرشها با تعداد کمی صدای عمیق و بلندمدت آغاز میشوند که در پایان به صداهای کوتاهمدتتر میرسند. شیرها اغلب در شب غرش میکنند و صدایشان از ۸ کیلومتری تشخیصپذیر است.[۹۵] این جانوران بلندترین غرش در میان همه گربهسانان را دارند.
از دیگر روشهای ارتباطی شیرها با هم میتوان به نشانهگذاری قلمرو یک شیر توسط ادرار کردنش بر تنه درختان، مدفوع کردن، یا مالیدن سر به بیشهها برای تولید بوی ویژه اشاره کرد.[۹۶]